کافی است قرار های گاه و بیگاه
مادام برای دوری ات غصه و آه
این جمعه به خواستگاری ات می آیم
لا حول و لا قوت الا بالله
****
قسمت که نشد به وصل با هم برسیم
با زخم فراقمان به مرهم برسیم
بگذار ببوسمت مگر باز به هم
از برکت آتش جهنم برسیم
****
می گفت بیا که دل به دریا بزنیم
با عشق به قلب ماجراها بزنیم
گفتیم علی مدد چه می دانستیم
روزی برسد که هر دومان جا بزنیم
****
دیگر به چه چیز تو امید فرج است
کار تو همیشه قهر و دعوا و لج است
بی خود به خودت رنج محبت نچشان
دیوار دل خرابت از پایه کج است