سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ایستگاه

«شهری» هنوز پشت سرم حرف می زند
انگار زخم در جگرم حرف می زند


درد عقاب بیشتر از این که کرکسی
از این که تا کجا بپرم حرف می زند

دشمن برادرانه به سوگم نشسته است
از دشنه های پشت سرم حرف می زند

هر وقت بوی تند خیانت گرفت شهر
دیدم وزیر با پسرم حرف می زند

شوق کدام فتح برای کدام جنگ؟
کشور ببازم و ببرم حرف می زند

در کاخ و لشکرش همه نامرد بوده اند
شاهی که با زنان حرم حرف می زند

نیزار می شدم که شنیدم شراره ای
با چوب های خشک و ترم حرف می زند

می گفت اهل هرچه شود اهل سوز نیست
از حال من که شعله ورم حرف می زند

مرگ آمده است تا دم گوشم و دائماً
از جام های دور و برم حرف می زند


ارسال شده در توسط محسن حسین پور